مهارتهای مدیریت هیجان

اگر والد هستید، با این ۱۳ خطای فکری خود را نگران، عصبانی و افسرده می کنید

فرض کنید در یک مغازه فروش عینک، عینک هایی با رنگ شیشه مختلف به چشم می زنید و امتحان می کنید. احتمالا با زدن هر عینک، رنگهای محیط اطراف را بر اساس رنگ شیشه همان عینک تفسیر می کنید. در ذهن انسان هم عینک ها یا فیلتر هایی وجود دارد که که وقتی اطلاعات دریافتی از محیط پیرامون، از درون آنها می گذرند، رنگ و بوی دیگری به خود می گیرند. برخی از این فیلترها مطلوب و برخی نامطلوبند. تفسیر شدن اطلاعات توسط برخی از این فیلترها، موجب تولید احساسات منفی مانند اضطراب، خشم و افسردگی می شود. پروفسور آرون تی‌بک پدر شناخت درمانی، این فیلترهای نامطلوب را خطاهای فکری یا تحریف های شناختی نام گذاشت.

پروفسور تی‌بک می گوید که ما از طریق این خطاهای فکری، خودمان، دیگران و اتفاقات زندگی را تفسیر و تعبیر غلط می کنیم و باعث ایجاد احساسات منفی مانند نگرانی، غم و خشم زیاد و همچنین رفتارهای ناسالم و ناکارآمد در خود می شویم.

در زیر به ۱۳ خطای فکری یا تحریف شناختی که یک والد، موقعیت ها و اتفاقات زندگی خود و فرزندش را بر اساس آنها تفسیر و تعبیر می کند می پردازیم:

خطای اول: تفکر همه یا هیچ

در این نوع خطای فکری قانون همه یا هیچ حاکم است . والد یک رفتار، فکر، پدیده یا موضوع را کاملا سفید یا سیاه می بیند. برای او هر چیز کمتر از کامل ، یا ارزشش را ندارد یا شکست بی چون و چراست. عدم قناعت به مقدار و یا بخشی از یک کار ، یک فعالیت و یا یک امتیاز ،این والدین را از مزایای آن موضوع بطور کامل محروم می کند.  به طور مثال:

کودک در تمام درس های خود نمره خوب گرفته ولی نمره درس ریاضی او کم شده است.

افکار والد:

*تنبل شده        * اصلا درس خوندش ارزشی نداره          *تا نمره ریاضیش خوب نشه انگار هیچ کاری نکرده

در واقع والد، کل توانایی درسی و تحصیلی فرزندش را زیر سوال می برد.

خطای دوم: تعمیم مبالغه آمیز

در این نوع خطای فکری والد صرفاً براساس یک رویداد خاص یا یک اتفاق، یک الگوی کلی (فراگیر) منفی را استنباط می کند و حوادٍث و اتفاقات بد را همیشگی و مداوم می داند و معمولا از کلماتی مانند همیشه، هرگز، هیچوقت، هر و همه  استفاده می کند. مثلاً:”

مثال: کودک در یک موقیعتی به حرف والد گوش نمی دهد:

افکار والد:

* هیچ وقت حرف من رو گوش نمیده                           * این اگه بزرگ بشه هیچکس جلودارش نیست

*اگر الان جلوش رو نگیرم هیچوقت از پسش بر نمی یام

خطای سوم: بی توجهی به مثبتها و فیلتر ذهنی منفی

والدینی که دارای این نوع افکار هستند یا به رفتارهای مثبت فرزندشان توجه نمی کنند یا آنرا انکار می کنند و تحت تاثیر یک رفتار منفی همه واقعیت کودکشان را منفی می بینند. این والدین به قسمت منفی رفتارهای کودک بیشتر توجه می کنند و بقیه جنبه ها را فراموش می کنند.عدم توانایی در دیدن بخش های مثبت رفتار کودک ، عاملی است که ذهن  والد را درگیر منفی ها می کند.  شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه آبی را کدر می کند

مثال:کودک از مدرسه آمده خانه، سلام کرده (رفتار مثبت ۱)،  کیفش را سرجاش گذاشته (رفتار مثبت ۲)، لباسهایش رو آویزان کرده (رفتار مثبت ۳) ولی با دستهای نشسته سر سفره می نشیند:

اگر والد دچار این نوع خطای فکری باشد:

*بازهم دستاش رو نشست           *خیلی بچه بی نظمیه          *اصلا هوش و حواس نداره           *نمی دونم کی می خواد یاد بگیره

رفتارهای احتمالی والد: به کودک پرخاش کند، مرتب غر بزند و یا کودک را با حالت عصبانیت مجبور می کند دستهایش را بشوید.

خطای چهارم: ذهن خوانی

والد بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد، نتیجه گیری های شتابزده می کند و بر اساس احساسات خود، ذهن کودک خود را می خواند.

مثال: نوجوان به حرف مادرش گوش نمی کند و کار خودش را انجام می دهد. مادر عصبانی می شود.

افکار والد:

*به عمد این کارا رو می کنه      *می خواد حرص من رو در بیاره    *می خواد با من لجبازی بکنه

خطای پنجم: درشت نمایی و فاجعه سازی

والد اهمیت و ارزش اتفاقات و پیامدهای ناشی از آن را خیلی بیشتر از آنچه هست در نظر می گیرد.

مثال: کودک چند روزیست غذایش رو کمتر از اندازه می خورد

افکار والد:

*آخر این بچه رشد نمی کنه و لاغر می مونه         *این بچه مریض میشه

خطای ششم: استدلال احساسی

والدی که دارای استدلال احساسی است فکر می کنند که احساسات منفی او لزوما منعکس کننده واقعیت جهان بیرون هستند. این نوع استدلال احساسی والد را از بسیاری واقعیت ها دور نگه می دارد . به طور مثال :

مثال: کودک از طرف مدرسه به اردو رفته است.

افکار والد:

*دلم شور میزنه، پس حتمن یک اتفاق بدی قراره بیفته       *خیلی نگرانم، نکنه بلایی سر فرزندم اومده باشه

خطای هفتم: باید ها و نبایدها

والد انتظار دارد که اوضاع آن طور باشد که او می خواهد و چون همیشه این انتظار محقق نمی شود و یا با درصد کمتری محقق می شود بنابراین والد معمولا با احساس نگرانی، غم و خشم زندگی می کند. به طور مثال:

*پدری که می گوید بچه ها همیشه باید به حرف من گوش کنند            *مادری که می گوید که بچه ها نباید این همه خواسته از والدینشان داشته باشند

*فرزند من همیشه باید شاگرد اول مدرسه باشد                             *بچه ها همیشه باید سر وقت بخوابند.

خطای هشتم: برچسب زدن، قضاوت گرایی و ارزش گذاری مطلق

برچسب زدن شکل حاد تفکر همه یا هیچ چیز است. والد بجای پذیرش خود و فرزندش و قضاوت در مورد یک اتفاق یا رفتار خاص،  به خود یا فرزندش برچسب های مطلق می زند. مانند خنگ، بی مسئولیت، دست و پا چلفتی، بی فکر، خودخواه، دروغگو، احمق، بی عرضه، نالایق، بی ملاحظه، غیر قابل اعتماد، اشتباه کار، ناموفق، خجالتی. مثال ها:

مثال ۱: کودک لیوان آب از دستش می افتد و روی فرش می ریزد.

افکار والد:

*عجب بچه دست و پا چلفتی‌ایه                    *بی عرضه یک کار ساده هم نمی تونه انجام بده

بیشتر بخوانید:  آیا شما به عنوان پدر یا مادر بر روی خود فن نصب کرده‌اید؟

مثل ۲: کودک یک پازل یا معما رو نمیتواند حل کند.

افکار والد:

*چقدر خنگه این بچه              *خیلی بی فکره

خطای نهم : شخصی سازی و سرزنش گری

در این خطا، والد خود را بی جهت، مسئول صد در صد اتفاقات منفی می داند و سهم دیگران را در بروز مشکل نادیده می گیرد. و یا سهم خود خود را در مورد مسئل و مشکلات نمی بیند و بطور کامل دیگران را مقصر می داند.

مثال ۱: معلم به مادر می گوید که فرزندش خوب درس نمی خواند.

افکار مادر:

*من مادر بدی هستم               *اوقدر که باید برای این بچه وقت نذاشتم

مثال ۲: معلم به مادر می گوید که فرزند شما در مدرسه بدرفتاری می کند.

افکار مادر:

*همش تقصیر پدرشه که بچه اینجوری شده        *بقیه نمی ذارن من این بچه رو درست تربیت کنم

خطای دهم: نادیده گرفتن شواهد متناقض

در این نوع خطا،والد شواهدی که مخالف فکر اوست را نادیده می گیرد و  بر باور خود اصرار می ورزد.

مثال: کودک روند طبیعی رشد زبانی خود را طی می کند ولی والد باور دارد که رشد زبان او خیلی کند دارد پیش می رود.

افکار والد:

*هیچ رشدی نکرده      *اصلا خوب حرف نمی زنه        *کلماتی که بلده خیلی کمه

خطای یازدهم: مقایسه های ناعادلانه و غیر منصفانه

والد حوادث و جنبه های زندگی خود و فرزندش را طبق معیارهای ناعادلانه تفسیر می کند.

مثال: کودک ۴ ماهی است که کلاس موسیقی میرود و در یادگیری ساز ویولن پیشرفت مناسبی داشته است. ولی والد انتظار دارد مثل پسرعمویش که چندین سال است ویولن می نوازد ساز بزند.

افکار والد:

*هیچ پیشرفتی نداشته            *باید بتونه مثل پسرعموش ساز بزنه                *اینجوری ادامه بده هیچی نمیشه

خطای دوازدهم: پیش گویی

والد بطور مرتب آینده را پیش بینی می کند و چون پیش بینی ها معمولا از نوع حوادث بد است والد را در حالت نگرانی و اضطراب قرار می دهد.

مثال: کودک غذاهای گوشتی را نمی خورد.

افکار والد:

۱- می دونم آخرش این بچه یه بلایی سرش میاد.               *این بچه حتمن مریض میشه        *این بچه رشد نمی کنه

خطای سیزدهم: زندگی با ای کاش ها یا چه می شد اگر یا فقط اگر

در این نوع خطای فکری، والد یا با پشیمانی زندگی می کند یا حسرت و یا اینکه خوشحالی و آرامش خود را منوط به یک اتفاق یا برآورده شدن یک خواسته اش می داند مانند:

* کاش بچه دار نمی شدم        *کاش بچه من هم خیلی باهوش بود             *کاش به جای دختر، پسر دار می شدم           *اگه فقط بتونم پسرم/دخترم رو فلان مدرسه ثبت نام کنم            *فقط اگه دختر/پسرم دانشگاه قبول می شد              *اگر فقط بتونیم ازین شهر (کشور)  بریم

 

شناسایی این خطاهای فکری و جایگزینی آنها با تفکر منطقی و واقع‌بینانه، کمک زیادی به والد می‌کند تا احساسات منفی خود را کاهش و رفتارهای ناکارآمدش را اصلاح کند.

 

 

شاید بخواهید مطلب زیر را هم بخوانید:

آیا شما به عنوان پدر یا مادر بر روی خود فن نصب کرده‌اید؟

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
241428